جدول جو
جدول جو

معنی خم شدن - جستجوی لغت در جدول جو

خم شدن
(بُ وَدَ)
دولا شدن. (یادداشت بخط مؤلف). دوتا شدن. (یادداشت بخط مؤلف) ، کج شدن. منحنی شدن. (یادداشت بخط مؤلف). خمیدن
لغت نامه دهخدا
خم شدن
دولا شدن، خمیده شدن، انحنا یافتن، خمیدن، خماندن، کج کردن، خمیده کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خم شدن
للانحناء
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به عربی
خم شدن
Bend, Stoop
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خم شدن
se pencher
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خم شدن
বাঁকানো , ঝুঁকে পড়া
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
خم شدن
جھکنا
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به اردو
خم شدن
eğilmek
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خم شدن
kunyumba, kuinama
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خم شدن
doblarse, agacharse
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خم شدن
sich bücken
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
خم شدن
згинати , нахилятися
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خم شدن
zginać, schylać się
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
خم شدن
弯曲 , 弯腰
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به چینی
خم شدن
dobrar, curvar-se
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خم شدن
piegarsi, chinarsi
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خم شدن
buigen, bukken
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به هلندی
خم شدن
сгибаться , наклоняться
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به روسی
خم شدن
โน้มตัว , ก้มลง
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
خم شدن
membungkuk
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خم شدن
झुकना , झुकना
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به هندی
خم شدن
להתכופף
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به عبری
خم شدن
曲げる , 身をかがめる
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خم شدن
구부리다
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گم شدن
تصویر گم شدن
ناپدید شدن
از راه خود منحرف شدن، به بیراهه افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خر شدن
تصویر خر شدن
فریب خوردن، احمق شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خام شدن
تصویر خام شدن
کنایه از غافل شدن، فریب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ بِ نِ / نَ دَ)
در تداول عامه، خاکروبه دان. خاکروبه دانی. زبلدان. مکانی برای گرد کردن زباله
لغت نامه دهخدا
مفقود شدن، از راه خود به بیراهه افتادن: راستی موجب رضای خداست کس ندیدم که گم شد از ره راست. (گلستان)، ضایع شدن تباه گشتن، نابود گشتن، یا گم شو، دور شو از نظرم غایب شو، دشنامی است که بدان رفتن مخاطب را خواهند: دختره بی شرم برو گم شو میخواهی لک روی دخترم بگذاری ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
کاستن، نقصان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرم شدن
تصویر خرم شدن
شاد و خوش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختم شدن
تصویر ختم شدن
انجام شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
Dwindle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
diminuir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
schwinden
دیکشنری فارسی به آلمانی